مــوی سپید ، نمی پوشانمت
تا به بخت سیاهم ، همه مــعتقد شوند …
منبع این اس ام اس:شیروان موب
.
غفلت کــرده ای مادر …
پشت یــک قلب عاشق …
فرزنــدت آرام آرام میمیرد و تو …
فراموش کردن را بــه من نیاموختی …
.
چشم گــذاشتم و تــو رفتی ،
اما تا همیشه شــمردن شرط بازی نبود …
.
گاهی وقــــت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب ،
ساعــــت را روی “هیچوقت” کوکـــ کنم …
.
آنقدر سرگرمِ “اوقات فراغت” بودم کــــــه
فکری به حال “روزهای فراقت” نکــــــردم …
.
با هـــــر نفس بغضی را فـــرو میدهم ،
این روزها گلو دردی گرفته ام که یادگاری توســـت …
.
حرفـــ حرفــــ می آورد …
حرفــــ ِ تــو امّا …
اشکــــ ….
.
حوصله ات کـــــــــــــه سر میرود با دلم بازی نکن …
من در بی حوصله گی هایم با تــــــــــو زندگی کردم …
هنــوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مــشکل دارم …
“ واقعا چرا رفتی ؟ ”
.
نـــگران نباش …!
یلدا رفته …
دیگر شبهایِ نبودن ، کوتاه میشود عزیز …
.
پشت این بـغض ، بــیدی لرزان نشــسته که خیال میکرد
با این “ بادها ” نمی لرزد …
.
شیشه های شکسته تعویض میشوند …!
پل های شکسته ، تعمیر …!
آدم های شکسته ، فــراموش …!
.
مدت ها است که بی دلیل ترکم کرده ای ،
نمیدانم دلت از من سرد شد یا که سرت جایی دیگر گرم شد …
.
پشیمان انــد کفش هایم که این همــــه راه را ؛
راه آمــــدند با نیامدن هایت …
.
دلم قهوه میــخواهد …
از همان هایی کـــه برای آشنایی با اصرار مرا به آن دعوت میکردی …
نه از این قهوه هایی کــــه در تنهایی ســر میکشم …
.
به راستی اگــــر گوشه این اتاق نبود ،
مــــــن آواره بودم !
.
می گویند : ساده مینویسی …
از مــن می خواهند به نوشته هایم شاخ و برگـــ دهم …
آنها گناهی ندارند ، نمیدانند کـــه دیگر کار مـــا از شاخ و برگـــ گذشته است !
مـــهم ریشه بود که تیشه خـــورد ….
.
همیشه برایم ســـوال است :
اگر قرار بود روزی او را نبینـــــم ، چرا خدا خواست که دوســـتش داشته باشم ؟
.
“ صـــبر” یکــــ فریب بزرگ است!
عمریست با غـــوره ها کــلنجار میروم … حلوا نمیشوند …
.
عـــشق این روزها شباهت زیادی به آدامــــس داره :
اول شیرین ، بعد دوست داشتی ، سپس تکراری و خسته کننده و در آخر دور انداختنی …